loading...

آکادمی مهراز

بازدید : 92
سه شنبه 12 اسفند 1399 زمان : 19:42

توجه: مقاله « آگاهی به‌عنوان یک تجربه سه‌جانبه» به یک مفهوم ایجادشده و استفاده‌شده در روان‌درمانی اشاره دارد. این مفهوم برای آن نیست که کوچ‌ها از این شیوه به‌قصد درمان استفاده کنند بلکه به‌عنوان مرجعی الهام‌بخش جهت تدوین چارچوبی برای حمایت از مراجعین کوچینگ در راستای توسعه آگاهی است.

آموزش کسب و کار در همدان

به‌عنوان کوچ‌، با لحظه‌ای که مراجعین دچار آشفتگی ذهنی هستند آشنا هستیم: پیشانی چروک و ابروهای‌ درهم گره‌خورده، تفکر بی‌حاصل خشمگینانه، دست به پیشانی، قلم در دست آماده برای نوشتن، ضرب زدن بر روی کاغذ. دیدن این تصاویر آسان است چون همیشه اتفاق می‌افتند. در حقیقت، صرف‌نظر از تخصص ما در کوچینگ، افراد اغلب به ما مراجعه می‌کنند چون با تفکر خود به بن‌بست رسیده‌اند. آن‌ها نمی‌توانند در ذهن خود راه‌حلی برای مشکلشان بیایند.

مشاوره کسب و کار در همدان

یک بخش اصلی از رهبری و حرفه‌ای که من ارائه می‌کنم حول محور گسترش آگاهی است. چند سال پیش، یک متخصص سلامت روانی چارچوبی را به من معرفی کرد که به‌طور استثنایی در کمک به مراجعین برای ایجاد آگاهی بیشتر مؤثر بود. این چارچوب که «مناطق آگاهی» نامیده می‌شود، از گشتالت درمانی سنتی نشات می‌گیرد و تجربه کامل آگاهی را به سه بخش تقسیم می‌کند: بخش میانی، بخش بیرونی و بخش درونی.

بخش‌های ذهن آگاهی

بخش میانی از افکار و فرایندهای ذهنی ما تشکیل‌یافته است. این بخشی است که بیشتر مراجعین من با تجربیات خود از آگاهی در آن جای دارند. داوری، تفسیر، پیش‌بینی و به یادآوردن، همه در این بخش رخ می‌دهند. درحالی‌که ذهن جایگاه منطق و استدلال است، پیچیده است، بغرنج و غالباً مرموز است که مراجعین را به حس اجتناب‌ناپذیر گیر‌افتادن هدایت می‌کند. عبارات «فکر می‌کنم» یا «من نمی‌توانم بفهمم» نشانه‌هایی هستند که اغلب به آگاهی از بخش میانی اشاره دارند. بخش بیرونی جایی است که ما به‌طور عینی دنیا را از طریق حواس خود مشاهده می‌کنیم. زمانی که به مراقبه مشغول می‌شویم، این بخشی است که بیش‌ترین تلاش را برای قرار گرفتن در آن به خرج می‌دهیم. در این بخش، ما فقط شاهد وضعیت جاری هستیم. داوری و تفسیر وجود ندارد. عباراتی که با «من می‌بینم» و یا «من می‌شنوم» شروع می‌شوند بدون وصل شدن به یک روایت، آگاهی بخش بیرونی را نشان می‌دهند. بخش داخلی از عواطف و احساسات فیزیکی درون بدن تشکیل ‌یافته است. همانند بخش بیرونی، بخش درونی هم‌مکانی است بدون قضاوت و تفسیر و همچنین می‌تواند یک منطقه مفید برای تمرکز متفکرانه باشد. عباراتی که با «من احساس می‌کنم» شروع می‌شود اغلب به آگاهی منطقه درونی اشاره دارند.

به‌کارگیری بخش‌ها برای کوچینگ

در فضای کوچینگ، زمانی که با مراجع کار می‌کنیم تا آگاهی را توسعه دهیم، آن‌ها به‌طورمعمول در تجربه منطقه میانی به‌خوبی مهارت دارند و به دنبال پشتیبانی در حیطه ذهن آگاهی هستند، بنابراین ایجاد یک تمرین برای انتقال از منطقه میانی به بخش‌های درونی و بیرونی کمک‌کننده است. بااین‌حال، تجربه کامل آگاهی به یکپارچگی متعادل هر سه بستگی دارد. گسترش حضور در زمان حال با استفاده از آگاهی منطقه بیرونی مفید است به‌ویژه در شرایطی که مراجعین با چالش‌هایی در مورد رهبری / مدیریت دیگران، حل مسائل اجتماعی و روابط مواجه باشند – همه آن‌ها نیازمند استفاده از حواس برای توجه به زبان بدن، حرکت، بیان صورت، لحن و حجم صدا و ظاهر افراد هستند. توسعه توانایی بیشتر برای درک عواطف و احساسات فیزیکی با استفاده از آگاهی بخش درونی، هنگامی می‌تواند مفید باشد که با مراجعین در محدوده کشف ارزش‌ها و یادگیری برای شناسایی نشانه‌های فیزیکی و عاطفی برای سازگاری تعامل کنیم، این‌ها زمانی رخ می‌دهند که ما هماهنگ با ارزش‌های اصلی خود عمل می‌کنیم و ناسازی زمانی اتفاق می‌افتد که ما خارج از ارزش‌های اصلی خودمان رفتار می‌کنیم. ایجاد یک تمرین در میان این سه منطقه با کنجکاوی شروع می‌شود. زمانی که متوجه می‌شویم مراجعین ما از منطقه میانی خود شروع‌کننده و فعال هستند، می‌توانیم سؤالاتی این‌چنین بپرسیم، «همین حالا، چه چیزی در بدن شما در حال رخ دادن است؟» یا «الان چه حسی دارید؟» یا اینکه «در این لحظه چه اتفاقاتی در اطراف شما در حال وقوع است؟» این پرسش‌ها بر حضور در حال حاضر تاکید دارند و در یکی از این بخش‌ها، توجه کامل مراجع را می‌طلبد، مشابه آنچه در مراقبه رخ می‌دهد. بعد از تمرین کردن «شیوه انتقال» در یک جلسه، به چالش کشیدن و یا درخواست یک مراجع جهت ادامه کار برای مدت کوتاهی در هرروز خارج از جلسه می‌تواند راه مفیدی برای ایجاد این مهارت جدید باشد. هنگامی‌که مراجع با تجربه گام گذاشتن به بخش‌های داخلی و بیرونی آشنا شد، می‌توانیم سؤالات را به نحوی ادغام کنیم که مراجع تشویق به حرکت در میان همه بخش‌ها به‌عنوان یک تجربه واحد شود. برای گنجاندن منطقه میانی، می‌توانیم این‌چنین سؤالاتی را بپرسیم، «تجربه بودن در منطقه داخلی / بیرونی برای شما شبیه چه چیزی بود؟» یا «چه چیزی ممکن است این نشانه عاطفی را به شما بگوید؟» درنهایت، با تمرین، مراجع می‌تواند به‌طور یکپارچه در میان بخش‌های حرکت کند و تجربه کامل آگاهی، غنی کردن دیدگاه و توانایی برای تفکر خلاق و حل مسئله را به دست آورد.

سایت اصلی : آکادمی مهراز

بازدید : 98
سه شنبه 12 اسفند 1399 زمان : 19:14

در سازمان من، Tech CU، ما به‌طورجدی ارزش مرکزی‌مان را، حرکت روبه‌جلو قرار داده‌ایم. بااینکه ما یک شرکت سایز متوسط هستیم، اما یک سری برنامه‌های ارتقاء اعضا بخصوص برای مدیران جدیدتر داریم. ما همچنین ارزش کوچینگ اجرایی (Executive Coaching) را در واحد مدیران ارشد و برای معاونین ارشد که توسط کوچ‌های خارجی انجام می‌شود دیده‌ایم؛ اما وقتی به واحد ارائه خدمت خود نگاهی کردیم، به این نتیجه رسیدیم که در این واحد هنوز جای رشد داریم. فاصله مشخص ما در مورد فرصت‌های مناسب برای مدیران سطح میانی برای رسیدن به قابلیت‌های رهبری است که بتوانند جهش خود را به سمت معاونت ارشد و فراتر از آن داشته باشند. برای رویارویی با این مسئله یک برنامه کوچینگ درون سازمان مبتنی بر علاقه‌مندی‌های حرفه‌ای هر مشتری خاص طراحی کردیم. ما در طی مسیر درس‌های بسیار ارزشمندی گرفتیم. با به اشتراک گذاشتن این درس‌ها من امیدوارم که بتوانم به کوچینگ درون سازمان‌ها کمک کنم که به حمایت از برنامه نگاهی داشته باشند و در سازمان‌های خود مشارکت کنند.

آموزش کسب و کار در همدان

برای شروع لازم بود که ارزش کوچینگ را خاطرنشان کنیم. خوشبختانه تعداد زیادی از اعضای تیم اجرایی خودشان به قدرت یک کوچینگ خوب باور داشتند. همان‌طور که مأمور ارشد اجرایی ما جینین جاکوبسون عنوان می‌کند، سرمایه‌گذاری روی نیروهایتان با دادن یک برنامه خوب کوچینگ، جزء اصلی پرورش یک رهبر است. زمانی که شرکت‌کنندگان در این برنامه‌ها شروع به درک ویژگی‌های یک کوچینگ خوب می‌کنند و خود می‌آموزند که این روند را چگونه خودشان وارد برنامه‌های روزمره‌شان کنند، این مسئله به نفوذ تدریجی یک سری عادت‌های مهم و بنیادین در سازمان کمک می‌کند.

با نقشه‌برداری از این ایده، ما یک سری بحث‌های وضعیت کنونی/ وضعیت آینده در مکالماتمان ترسیم کردیم. در نگاه به برنامه‌های جانشینی افراد در سازمان متوجه شدیم که درجاهایی که جای خالی بین مدیران سطح میانی و نقش‌های معاونین اجرایی/ معاونین ارشد وجود دارد، هیچ‌وقت بحث در مورد بالا بردن مهارت‌های تکنیکی افراد نیست؛ بلکه به‌جای آن، نیاز به مهارت‌های نرم ازجمله اعتمادبه‌نفس اجرا و جلب حمایت هست؛ و متأسفانه اینکه چگونه در چنین جنبه‌ای می‌توان افراد را پرورش داد به‌اندازه فرستادن افراد به کلاس پیشرفته اکسل شفاف نیست!

مشاوره کسب و کار در همدان

ما روی ارزش مرکزی‌مان- حرکت روبه‌جلو- متمرکز شدیم تا این موضوع را شفاف کنیم. ما با خود گفتیم: تصور می‌کنیم دفعه بعدی که به برنامه جانشینی مدیران نگاهی می‌افکنیم، فردی را داشته باشیم که با یک کوچ کارکرده و پتانسیل‌های خود را بالفعل کرده و به‌عنوان یک رهبر با تلاش زیاد و متمرکز، رشد کرده است و انگیزه قوی و توانایی بالا برای تحول دارد. برای کسانی که نیاز به آمار و ارقام مستدل داشتند، خوشبختانه شواهدی از تحقیقات ICF در مورد نتایج سود و زیان تهیه کردیم.

در طی مسیر، ما این فرصت را به دست آوردیم که در مورد اینکه کوچینگ چه هست و چه نیست توضیح دهیم. به‌طور مثال، اینکه کوچینگ، آموزش دادن به کارمند برای بهتر کردن عملکردش نیست یا اینکه ما فرصت‌های پیشنهادی برای مدیران ارشد نداریم که ما را وادار کنند کارمندان یا تیمشان را کوچ کنیم تا سخت‌تر از قبل کار کنند یا اینکه آن‌ها را تربیت کنیم که شغل روزمره‌شان را بهتر انجام دهند. همین‌طور برای واقع‌بینانه کردن انتظارات، شفاف کردیم که کوچینگ مشاوره نیست. ما زمانی که تغییر ذهنیت یک مدیر از اینکه «چگونه افراد را درست کنم؟» به «چگونه افراد را توانمند کنم؟» می‌دیدیم گویی روشن شدن چراغ‌هایی را نظاره می‌کردیم. همین‌طور ما به‌طور مداوم تأکید داشتیم که این‌یک کلافه سردرگم نیست بلکه هر جلسه‌ای، فراخوانی به سمت اقدام و عمل و مسئولیت‌پذیری است.

بیزینس کوچینگ در همدان

برای جلب حمایت عمیق‌تر و چشم‌اندازی فراتر در مورد کارکردهای این برنامه، ما گروهی کوچک از مدیران ارشد و کهنه‌کار را انتخاب کردیم و مکالمه طولانی‌تری را با ایشان داشتیم. ما نمودارهایی ساده را در رابطه با روندی که پیش رو داشتیم و چارچوب کارآمدی این روند با آن‌ها به اشتراک گذاشتیم. به سؤالات اساسی‌شان پاسخ دادیم و سپس از هر مدیر خواستیم که دو کار برای ما بکند. اول اینکه: درخواست کردیم که با ما بعد از یک ماه که فرصت کافی برای هضم مفاهیم موردنظر را دارند، ملاقات مجدد داشته باشد؛ و دوم اینکه، از آن‌ها پرسیدیم که به نظرشان کدام‌یک از اعضای تیم از شرکت در این برنامه پایلوت سود خواهد برد؟ ما ارزش‌افزوده دو برابری در حین ملاقات مجددمان داشتیم: ایشان هم پیشنهادهای اصلاحی داشتند و هم لیست کوتاهی از شرکت‌کنندگان بالقوه را تهیه‌کرده بودند.

بعضی از پیشنهادهای حاصل از این مکالمه‌ها، این‌ها بودند؛ تربیت بیش از یک کوچ داخلی برای اینکه تداوم و پشتیبانی برای کوچ اصلی موجود باشد، تشریح رازداری و محرمانگی و اطمینان از اینکه توافق‌های کوچینگ بین مشتری، کوچ و سوپروایزر مشتری انجام می‌شود. ما همچنین شروع به تدارک دیدن یک «نمونه» برای طراحی یک فرهنگ کوچینگی گسترده‌سازمانی نمودیم. ما بر این باوریم که با بنا کردن یک نمونه الگو مبتنی بر ارزش‌های مرکزی‌مان و نیازهای دیده‌شده و طراحی یک برنامه با واردکردن رهبران فعلی به برنامه از ابتدا، یک مطالعه پایلوت بسیار قدرتمند طراحی کرده‌ایم که می‌تواند ارزش حضور کوچینگ درون سازمان را به اثبات برساند.

ما برنامه را تازه آغاز کرده‌ایم و عضو دومی از کوچ‌های بالقوه آموزش‌های رسمی خود را به‌زودی تحت تأییدیه ICF امسال آغاز خواهد کرد. ما از اینکه با این برنامه، ارزش‌های مرکزی‌مان را زیست می‌کنیم بسیار هیجان‌زده هستیم و به اینکه در تربیت نسل بعدی از رهبران ارشد نقطه کلیدی هستیم خوش‌بینیم.

سایت اصلی : آکادمی مهراز

بازدید : 102
يکشنبه 10 اسفند 1399 زمان : 20:18

می‌خواهم این یادداشت را با این پرسش آغاز کنم که قدرتمندترین مدیر دنیا کیست؟ لطفاً قبل از اینکه به مطالعه این یادداشت ادامه دهید کمی به خودتان و این یادداشت فرصت بدهید و با تفکر بیشتری به این پرسش پاسخ دهید! شاید چیزی حدود دو دقیقه. تفکر شما بخشی از هدف این یادداشت است. احتمالاً فکر می‌کنید سؤال عجیبی از شما پرسیده شده، شاید هم پس از شنیدن این سؤال ذهنتان به سمت مدیران شرکت‌های بزرگ چندملیتی رفته و فکر می‌کنید قدرتمندترین مدیر دنیا، مدیر قدرتمندترین سازمان دنیا است! ممکن است به این فکر می‌کنید که قدرتمندترین مدیر دنیا کسی است که منابع گسترده‌ای در اختیار دارد و می‌تواند انتخاب‌های متعددی برای سرمایه‌گذاری داشته باشد و شاید موارد دیگر.

آموزش کسب و کار در همدان
روشن است که پاسخ‌های زیادی برای این پرسش وجود دارد (ممکن است به‌اندازه همه افرادی که این یادداشت را مطالعه می‌کنند). هرکدام از شما از زاویه نگاه خودتان به این پرسش جواب دادید و برای این پاسخ هم دلایل و شواهدی دارید که شما را متقاعد می‌سازد.
می‌خواهیم در این یادداشت از زاویه‌ای به این موضوع نگاه کنیم که نزدیک به نوع نگاه و طرز فکر کوچ‌ها است. این نوع نگاه می‌گوید: قدرتمندترین مدیر دنیا مدیری است که قدرتمندترین کارکنان دنیا را به‌عنوان یک تیم داشته باشد. حالا که با این نوع نگاه آشنا شدید لطفاً با همین نوع نگاه بگویید، قدرتمندترین کارکنان دنیا چه مشخصاتی دارند؟
همین ذهنیت و نوع نگاه می‌گوید: قدرتمندترین کارکنان دنیا افرادی هستند که برای رشد خود برنامه دارند، به اهداف و مطلوبیت‌هایشان آگاهی دارند، ارزش‌ها و باورهای خود و همکارانشان را می‌شناسند، خودشان را مسئول تغییر وضعیت موجود می‌دانند و برای رسیدن به وضع مطلوب حرکت و اقدام می‌کنند و به‌صورت مستمر توانایی‌ها و عملکرد خود را توسعه می‌دهند.
داشتن همچنین تیمی آرزوی هر مدیری است ولی نکته اساسی اینجاست که این تیم ساختنی است و پیدا کردنی نیست. یا به‌عبارت‌دیگر «نگرد، نیست، گشتیم، نبود!» و در مقابلش می‌توانیم بگوییم «بساز، می‌شود، ساختیم، شد» اما درواقع چه کسی مسئول ساختن همچنین تیمی است؟ پاسخ روشن است مدیر!
مشاوره کسب و کار در همدان
یکی از راه‌هایی که می‌توان از طریق آن هم‌چین تیمی ساخت، داشتن مهارت‌ها یا نوع نگاه یک کوچ است. با داشتن مهارت‌های کوچینگ به‌عنوان یک مدیر، علاوه بر اینکه تأثیرگذاری و قدرتتان را بیشتر می‌کنید یک تیم قدرتمند نیز در کنار خود خواهیم داشت.
از طرف دیگر آن روزها گذشت که مدیران فقط مدیر بودند و امروز انتظار می‌رود مدیران بیشتری تشویق شوند تا به‌عنوان رهبر تیمشان ایفای نقش کنند تا بتوانند تیم‌های خود را به‌طور مؤثرتری توسعه دهند. اینجا موضوع دیگری هم هست نه‌تنها کوچینگ به شما امکان می‌دهد که به‌عنوان یک رهبر رشد کنید بلکه در هنگام مصاحبه برای شغل جدید شما را به کاندیدای جذاب‌تری تبدیل می‌کند. چه کسی دوست ندارد قدرتمندترین مدیر دنیا را استخدام کند؟ مهارت‌های کوچینگ را به مجموعه مهارت‌های خود اضافه کنید هم مدیر قدرتمندتری هستید و به صدر لیست کاندیداها برای تصدی یک موقعیت شغلی خوب صعود کنید.
قبل از اینکه بگوییم کوچینگ چگونه به شما کمک می‌کند، لازم است کوچینگ را تعریف کنیم. فدراسیون بین‌المللی کوچینگ ICF کوچینگ را این‌گونه تعریف می‌کند:
کوچینگ نوعی شراکت مستمر بین کوچ و مراجعین است که کوچ از طریق به فکر فروکشیدن مراجع و بیدار کردن خلاقیت درونی او کمک می‌کند تا به نتایج مطلوب در زندگی شخصی یا حرفه‌ای خود برسند.
همچنین این نهاد در وب‌سایت خودش در مورد کوچ‌ها این‌گونه می‌گوید: «کوچ‌ها آموزش می‌بینند تا خوب بشنوند، مشاهده کنند و رویکرد خود را مطابق با نیازهای هر مراجع منحصربه‌فرد مطابقت دهند. آن‌ها به دنبال بیرون کشیدن راه‌حل‌ها و استراتژی‌ها از مراجع هستند. آن‌ها بر این باورند که مراجع به شکل ذاتی خلاق و کاردان است. وظیفه کوچ این است که امکان حمایت لازم برای ارتقای مهارت‌ها، منابع و خلاقیت را از درون مراجع فراهم آورد.»
کوچینگ چگونه به ما به‌عنوان یک مدیر کمک می‌کند؟ یا چگونه داشتن طرز فکر یک کوچ برای یک مدیر کمک می‌کند افرادی که با او کار می‌کنند عملکرد بهتری داشته باشند. بهتر است بدانیم کوچینگ در مورد تغییر است، تغییر به سمت نتایج بهتر و مطلوب‌تر، تغییر به سمت عملکرد بهتر و مدیریت این تغییر به عهده مدیران است.
چندی پیش موسسه سرمایه انسانی (Human Capital Institute) HCI و فدراسیون بین‌المللی کوچینگ ICF مطالعه‌ای در خصوص مدیریت تغییر و کوچینگ انجام داده است. در این تحقیقات، پاسخ‌دهندگان، فعالیت‌های مرتبط به کوچینگ (به‌عنوان‌مثال کوچینگ یک‌به‌یک، تیمی و گروه‌های کاری) را به‌عنوان کمک‌کننده‌ترین روش جهت دست‌یابی به اهداف مدیریت تغییر شناسایی کردند. فعالیت‌های مرتبط به کوچینگ کمک‌کننده‌تر از آموزش‌های حضوری و الکترونیکی دیده شدند.
همچنین یکی از بزرگ‌ترین مزایای کوچینگ دیگران این است که به شما امکان می‌دهد مهارت‌های مدیریتی خود را صیقل دهید. اینجا تکنیک‌ها و نکاتی وجود دارد که مدیرانی که مهارت‌های کوچینگ دارند از آن‌ها به‌خوبی استفاده می‌کنند تا بتوانند مدیران بهتری باشند. در این یادداشت پنج تکنیک که منطبق بر مهارت‌های یک کوچ است و می‌تواند به مدیران کمک کند را باهم مرور می‌کنیم. در کنار آن پس از معرفی هر تکنیک از شما دعوت می‌کنم به چند سؤال در مورد خودتان پاسخ دهید. برای پاسخ به این سؤال‌ها نیاز به اختصاص وقت زیادی ندارید، فقط کافی است چشمتان را از روی نوشته‌ها بردارید و کمی سکوت کنید و تعمق.

بیزینس کوچینگ

مهارت اول قدرتمندترین مدیر: مثل یک کوچ گوش کنید

یکی از مهم‌ترین مهارت‌های یک کوچ، توانایی گوش دادن به دیگران است. این مهم است که مدیران بدانند کوچینگ مربوط به کوچ نیست، بلکه مربوط به مواردی است که مراجع می‌خواهد. به همین ترتیب، برای ساختن مؤثرترین جلسات کوچینگ، باید روی آن‌ها تمرکز کرده و به افکار، نیازها و نگرانی‌های آن‌ها گوش فرا دهید.
در اینجا چند نکته در مورد گوش دادن فعالانه هست که باهم مرور می‌کنیم:
• تمرکز روی آن چیزی است که طرف مقابل می‌گوید نه آنچه شما می‌خواهید.
• در گفتگوها سعی کنید ارزش‌ها، باورها، اهداف مراجع را بشنوید.
• تفاوت‌های لحن صدا هیجانات حرکات بدن توجه کنید. (چه نمی‌گوید)
• آنچه را که شنیدید را با طرف مقابل چک کنید و معنی کلماتی که ممکن است بار معنایی متفاوت دارد را بپرسید.
سؤال‌های این بخش:
آلان که این یادداشت در مورد گوش دادن به سبک یک کوچ را خواندید در مورد خودتان و نحوه گوش دادن چه فکر می‌کنید؟
چه اقداماتی هست که باید انجام دهید تا فعالانه‌تر گوش کنید؟

مهارت دوم قدرتمندترین مدیر: مثل یک کوچ بپرسید

یکی از مهم‌ترین ابزارهای یک کوچ برای کمک به شفاف‌سازی فکر و خواسته مراجع و حل مشکلاتش پرسیدن سؤال‌های مؤثر است. پرسیدن سؤال،¬ به مراجع کمک می‌کند تا عمیق‌تر به تفکر پرداخته، افکار خود را واضح‌تر از گذشته ببیند و ایده‌های بیشتری را برای حل مسئله و چالش خود بیابد.
پرسیدن سؤال‌های قدرتمند منجر به ایجاد فرآیندی از منطق، دلیل و درک در فرد پاسخ‌دهنده می‌شود. اگر فرآیند پرسش کردن به پاسخی منجر شود، می‌توان با بررسی آن پاسخ از حقایق بیشتری پرده برداشت و یا حتی ممکن است پاسخ‌ها منجر به ایجاد سؤال‌های جدیدی گردند.
برخی از اوقات به مخاطبین خود فرصت کافی برای فکر کردن و پاسخ دادن نمی‌دهیم؛ بسیاری از ما در هر جایگاه و حرفه‌ای که هستیم، عادت به مکث کردن و فرصت دادن به مخاطب خود را نداریم؛ همچنین عادت کرده‌ایم که به سؤال‌ها پاسخ سریع بدهیم تا اینکه پاسخی فکر شده و نمی‌خواهیم ریسک اینکه اصلاً شنیده نشویم را نماییم؛ بنابراین بهتر است که به‌عنوان یک کوچ در جلسات، به مراجعین خود این اطمینان خاطر را بدهیم که فرصتی را که برای پاسخگویی نیاز دارند را در اختیارشان قرار خواهیم داد تا در زمان‌هایی که به فکر کردن اختصاص می‌دهند
از دیدگاهی دیگر می‌توان سؤال‌ها را به دودسته سؤال‌های بسته و سؤال‌های باز تقسیم کرد. آن دسته از پرسش‌هایی که پاسخ‌های محدودی دارند و معمولاً پاسخشان «بله» یا «خیر» است، جزو سؤال‌های بسته محسوب می‌شوند و سؤال‌هایی که پاسخ آن‌ها به تفکر و تشریح نیاز دارد سؤال‌های باز هستند. سؤال‌های باز کمک می‌کنند که بیشترین اطلاعات ممکن را از فرد پاسخ‌دهنده دریافت نماییم و به او بیشترین فرصت را برای پاسخگویی بدهیم.
در زیر چند نکته کاربردی در مورد پرسیدن سؤال‌های قدرتمند ارائه‌شده است:
سؤالاتی بپرسید که نشان می‌دهد فعالانه گوش دادید و به دیدگاه و نظرات گوینده اهمیت می‌دهید
سؤالاتی نپرسید که پاسخ آن‌ها را می‌دانید و می‌خواهید چیزی را یادآوری کنید
هدفتان از پرسیدن شناخت بیشتر مراجعه‌کننده از خودش افکارش یا احساساتش باشد
برای این کار سؤال‌های باز بپرسید
سؤال‌های این بخش:
وقتی این یادداشت را در مورد پرسش قدرتمند مطالعه کردید در مورد نحوه پرسیدن خودتان چه چیزی را کشف کردید؟
با این کشفیات می‌خواهید چه‌کار کنید؟

مهارت سوم قدرتمندترین مدیر: مثل یک کوچ اعتماد ایجاد کن

رهبران باید بدانند که چگونه باید به‌طور مؤثر با کارمندان خودکار کنند و از این طریق به آن‌ها یاد می‌دهند که باهم همکاری کنند. یادگیری در مورد تفکر گروهی و پیدا کردن راهکارهایی که باعث تقویت یادگیری گروهی می‌شود، در هنگام آموزش مربیگری بسیار سودمند است. پایه و اساس این همکاری اعتماد است. اعتماد به معنی ایجاد یک محیط امن و حمایتی که باعث احترام و اعتماد متقابل مداوم است.
در زیر چند نکته درباره ایجاد رابطه مبتنی بر اعتماد می‌گوییم:
اعتماد و صمیمیت ایجاد کن با مراجعه‌کننده
به آینده و نگرانی‌های فرد واقعاً اهمیت بده و او این را ببیند در رفتار شما
از اقداماتی که همسو با اهداف او هست حمایت کن و تشویق کن به انجام اقدام ریسک‌پذیر
از شوخی استفاده کنید تا فضای جلسه پرنشاط و پرانرژی باشد
در شرایطی که او احساسی می‌شود خود را حفظ کنید
صداقت و درستی از خود نشان بدین
سؤال‌های این بخش:
در گذشته چه زمانی بوده است که شما توانستید یک رابطه مبتنی بر اعتماد با همکاران خود بسازید؟
چه‌کاری انجام داده بودید که این نتیجه را به دست آوردید؟

مهارت چهارم قدرتمندترین مدیر: مثل یک کوچ هدف تنظیم کن

منظور از هدف در اینجا اهداف کسب‌وکار یا اهداف تیم نیست بلکه هدف از این گفتگو است. هر جلسه یا گفتگو به اهداف مشخصی نیاز دارد، در غیر این صورت کارکنان احساس سردرگمی می‌کنند. یک مدیر باید بداند که چگونه می‌تواند اهداف SMART، قابل‌اندازه‌گیری و زمان محدود را تعیین کند تا کارمندان را برای فرایند یادگیری پاسخگو سازد.
موضوع این گفتگو چیست
هدف مراجع از این گفتگو چیست
چرا این هدف مهم است و به کدام ارزش وصل است
چگونه می‌فهمد به ای هدف رسیده
سؤال‌های این بخش:
وقتی این نکات را درباره اهمیت تنظیم هدف در گفتگوها خواندید، پررنگ‌ترین نکته‌ای که ذهنتان را مشغول کرد چه بود؟
چرا این نکته برای شما این‌قدر بااهمیت است که ذهنتان را مشغول کرده؟

مهارت پنجم قدرتمندترین مدیر: مثل یک کوچ همراه برای اقدام باش

فرض کنید بسیار آگاه هستیم و توانایی لازم و انگیزه هم داریم ولی هیچ اقدامی نکنیم آیا تصور می‌کنید که پیشرفتی به دست آید؟ البته که نه! بدون اقدام تغییری نیز به وجود نمی‌آید. یک کوچ توانایی این را دارد که به آنچه برای مراجع مهم است توجه کند و مسئولیت‌هایی به مراجع محول کند تا دست به اقدام بزند و به سمت اهدافش حرکت کند. این اصل کوچینگ می‌تواند یک ذهنیت برای مدیران هم باشد. همکار یا عضو تیم ما برای اینکه به اهدافش برسد باید چه‌کارهایی انجام بدهد و مسئولیت چه اقداماتی را بپذیرد در اینجا نکاتی که مرتبط با این مهارت است را معرفی می‌کنیم.
از او آشکارا درخواست کنید اقداماتی را برای رسیدن به اهدافش برنامه‌ریزی و اجرا کند
قبلاً چه‌کارهایی باید در این مورد انجام می‌داده است. از نتایج به‌دست‌آمده چه چیزی می‌فهمد
انضباط فردی او را تقویت کنید و یادآوری کنید خودش مسئول به نتیجه رساندن این اقدامات است
سؤال‌های این بخش:
از ۱ تا ۱۰ به خودتان چه نمره‌ای می‌دهید اگر ۱ به معنی این است که هیچ‌وقت همراه خوبی برای اقدامات همکارانتان نبودید و ۱۰ به معنی این است که بهترین همراه آن‌ها هستید که آن‌ها دست به حرکت بزنند؟
اگر به شیوه فعلی ادامه دهید ۵ سال دیگر به کجا می‌رسید؟
نقش یک مدیر ممکن است پیچیده‌ترین و چالشی‌ترین نقش‌ها در یک سازمان باشد. از طرفی یک مدیرمسئول عملکرد خود، عملکرد هر یک از کارکنانش است و از طرف دیگر پاسخگو در برابر نتایج سازمان می‌باشد. تبدیل‌شدن به یک مدیر توانمند بیشتر از هر چیز دیگری به تغییر ذهنیت نیاز دارد. تغییر ذهنیت به یک مدیر توسعه‌دهنده، یک مدیر در نقش یک کوچ یا یک رهبر. برای تغییر ذهنیت در مدیران دو مسیر وجود دارد اول اینکه مدیران با کوچ‌های قدرتمند در مورد مسائل و چالش‌هایشان کار کنند و راه دوم این است که خودشان با آموزش و تمرین مهارت‌های یک کوچ را به دست آورند. مهارت‌هایی که نقش آن‌ها را به نقش یک رهبر نزدیک می‌کند.

سایت اصلی : آکادمی مهراز

بازدید : 84
سه شنبه 5 اسفند 1399 زمان : 20:00

دشمن درون

حدود ۶ سال پیش زمانی که در حرفه‌ای که عاشق آن بودم و هستم در حال رشد بودم، بازهم جای خالیِ چیزی را حس می‌کردم و به همین دلیل هنوز کمی حس سردرگمی می‌کردم. از خودم می‌پرسیدم که دقیقاً چه آینده‌ای را برای خودم می‌خواهم، شاید می‌دانستم ولی می‌ترسیدم که آن را بلند بیان کنم. لحظه‌ای را به خاطر می‌آورم که از شدت خستگی از یک روز شلوغ کاری بلند شدم کمی قدم زدم و مقابل آینه ایستادم، به چش‌های خودم خیره شده و انگار صدایی از درونم فریاد زد که «من می‌خواهم …» (در همان لحظه تصویر کاملی از جایی که می‌خواستم باشم در جلو چشم‌هایم نقش‌بست، آن‌قدر برایم واضح بود که انگار که داشت اتفاق می‌افتاد)
چه چیز باعث شد که بلند شوم؟ نمی‌دانم شاید خستگی از نداشتن تمرکز، شاید به خودم گفتم تا کی می‌خواهی صرفاً چون این شغل را دوست داری به این شکل ادامه دهی؟ نمی‌دانم واقعاً فقط میدانم آن لحظه تصمیم گرفتم و انگار در دلم پروانه‌ها شروع به پرواز کردند، لحظه‌ای که تصمیم گرفتم …
جلوتر در مورد حرفه خودم بیشتر توضیح می‌دهم.
همه ما در ذهنمان زندگی ايده‌آل‌ را تعریف کرده‌ایم که می‌خواهیم زندگی کنیم گاهی خیلی شفاف و واضح می‌شناسیمش و گاهی لابه‌لای ابرهای ذهنمان مخفی‌اش کرده‌ایم. گاه و بی گاه به آن زندگی ايده‌آل‌ فکر می‌کنیم و آه می‌کشیم یا لبخند می‌زنیم.
می‌خواهیم سلامت و پرانرژی باشیم و انداممان شکل خاصی داشته باشد. می‌خواهیم برای خودمان کارکنیم یا کارآفرینی کنیم. می‌خواهیم بهترین سخنران بهترین مدرس یا مشاور باشیم. می‌خواهیم یک مدیر قوی باشیم… برای رسیدن به آن چه‌کارهایی می‌کنیم؟!
کلاس ثبت‌نام می‌کنیم؟ کتاب می‌خریم؟! دستگاه ورزشی می‌خریم؟! به دکتر رژیم یا مربی تناسب‌اندام رجوع می‌کنیم؟!
در انتها در بسیاری از مواقع چه اتفاقی رخ می‌دهد؟!
شاید گفتن این حرف کمی سخت‌گیری باشد ولی انگار هیچ اتفاقی نمی‌افتد… یا اگر هم اتفاق بیفتد پایدار نیست …
دستگاه را خریدیم و حالا خاک می‌خورد؟ هرروز سر همان کار قبلی رفته و به خود می‌گوییم سال آینده انجامش خواهیم داد، امسال به خاطر… نمی‌شود… دو ماه رژیم می‌گیریم و بعد دوباره … همه تکنیک‌ها را یاد می‌گیریم و بعد؟!
من دلیل این اتفاق‌ها را دشمن درون صدا می‌کنم. دشمنی که با زیرکی فاصله شما را با زندگی ايده‌آل‌ شما بیشتر و بیشتر می‌کند. در ادامه به چرایی و چگونگی آن خواهم پرداخت.

آموزش کسب و کار در همدان

کوچینگ و روبه‌رو شدن با دشمن درون:

من یک کوچ حرفه‌ای هستم. از من بسیار در مورد حرفه و تخصصم پرسیده می‌شود. بعدازاینکه کلمه کوچ از من شنیده می‌شود معمولاً تعریف آن را می‌پرسند
اغلب پاسخ من به این سؤال:
تغییری هست که مدت‌هاست می‌خواهی درزندگیت اتفاق بیفتد ولی هنوز نشده؟!

۹۹ در صد مواقع می‌شنوم: بله و پاسخ من این است: اگر واقعاً می‌خواهی به آن دست‌یابی من می‌توانم به شما کمک کنم این تغییر را ایجاد کنی؟!

قصد این را ندارم که در این یادداشت وارد جزئیات چگونگی و ابزارهایی که یک کوچ استفاده می‌کند بشوم، بلکه می‌خواهیم به دشمن درون که با کمک کوچینگ به آن صادقانه در محیطی امن نگاه می‌شود بپردازیم؟!
فکر می‌کنید عامل اینکه تاکنون موفق به ایجاد این تغییرات نشده‌اید چیست؟
مشکلات خانواده؟! محیط؟! نداشتن پول؟! می‌خواهید تشکیل زندگی مشترک دهید؟! بچه‌دار شوید؟! هزینه بالا؟!
این‌ها دشمنان درونی ما هستند که مانع رسیدن ما به اهدافمان می‌شوند باعث مقاومت می‌شوند.

مشاوره کسب و کار در همدان

مقاومت چیست

می‌خواهم درخواست کنم به این جمله فکر کنید:
همه دلایل بالا حرف یا بهانه است (داستان است) …
که می‌خواهیم اینجا آن را مقاومت بنامیم، مقاومت که از ترس‌های ما نشاءت می‌گیرد، شاید تنها همین باشد. احتمالاً می‌پرسید تنها همین؟! … بله… چرا؟!
مثال: تولستوی زمانی که کتاب جنگ و صلح را نوشت ۱۳ فرزند داشت، لوئیس آرمسترانگ، وقتی تور دو فرانس را ۶ بار برد دچار بیماری سرطان بود.

هر چه مقاومت بیشتر یعنی اثر انجام دادن آن اقدام در زندگی‌مان، اگر آسان بود و مقاومتی پشتش نبود تا الآن انجامش داده بودید.
جایی خواندم هیتلر قبل از اینکه باعث جنگ جهانی دوم شود می‌خواست نقاش شود حتی سرمایه خود را برای ثبت‌نام در دانشگاه استفاده کرد ولی آیا شما از او تابلویی به یاد دارید؟! من هم ندارم، شاید مقاومت و ترس او برای نقاش موفق بودن از شروع کردن جنگ جهانی بیشتر بود!
مقاومت بسیار موزی و فلج‌کننده است
چرا میگویم موزی؟ بیاید به مثال‌های دیگری نگاه کنیم.
من مسئولیت مالی خانواده‌ام را دارم و نمی‌توانم ریسک کنم کار خودم را شروع کنم. من الآن بچه دارم و یک مادر خوب باید زمانش را برای فرزندش اختصاص دهد. ازآنجایی‌که فرزندش از همه‌چیز مهم‌تر است. من زمان کافی برای این‌که این کار (که فکر می‌کنم اولویت بالایی دارد) را انجام دهم ندارم چون به‌طور متناوب کارمندان به دفتر من مراجعه می‌کنند و من باید پاسخگو آن‌ها باشم. از اتفاقات اطرافم خیلی ناراحت هستم و فقط خوردن به من آرامش می‌دهد.
آن‌قدر منطقی و جدی برای خودمان دلیل‌های متفاوت می‌آوریم که می‌توانیم کاملاً خود را فریب دهیم و جالب اینجاست که افرادی را اطراف خود جمع می‌کنیم که با ما همدردی کنند و جملاتی بشنویم مثل: «آخی آره درک میکنم، حق داری» بعد حتی برای خودمان متأسف می‌شویم و خود را یک قربانی می‌بینم و تصمیمی را که میدانیم واقعاً زمانش فرارسیده به آینده موکول می‌کنیم و دوباره…
پت رایلی وقتی مربی تیم بسکتبال لوس‌آنجلس لیکرز بود گفت: مقاومت، از رقیب روبه‌روی ما نیست بلکه از درون خود ماست. خود ما تولیدش می‌کنیم و خودمان تا ابد درونمان نگاهش می‌داریم. مقاومت دشمن درون ما است.

بیزینس کوچینگ

قدرت تصمیم

داستانی که در مورد خودم در ابتدا گفتم به خاطر دارید. آن لحظه برای من لحظه‌ای بود که تصمیم گرفتم. زمانی رسیده بود که به خودم گفتم، دیگر کافی است … الآن زمانش رسیده … دیگر نمی‌توانم این‌گونه ادامه دهم …
در این لحظه ابزاری خاص یا ابزاری اضافی در برابر من قرار نگرفته بود بلکه تنها یک تصمیم من را به حرکت واداشت. از آن لحظه باقدرت به بسیاری از موارد که زمان من را به خود اختصاص می‌داد و اثر مستقیم به نتیجه‌ای که من به دنبال آن بودم را به من نمی‌داد؛ نه گفتم. درست است به خاطر این تصمیم امنیت لحظه‌ای خود را از دست دادم. بخش بزرگی از درآمدم از جایی می‌آمد که باید به آن نه می‌گفتم ولی دیگر برایم مهم نبود، چون تصمیم به تغییر شرایط گرفته بودم. می‌دانستم این زندگی ايده‌آل‌ من نیست. ایمان داشتم که بعد از یک دوره سختی، نور روشنی در ته این تونل خواهد بود.

حدود ۷ سال پیش به همایش تونی رابینز رفته بودم و جالب بود وقتی داستان مشابهی از او شنیدم زمانی را برای ما به تصویر می‌کشید که حتی پول کافی برای پرداخت اجاره خانه و تأمین نیازهای اولیه‌اش نداشت و روزی وقتی با نامه تخلیه منزلش روبه‌رو شد. به طولانی‌ترین و شدیدترین دویدن زندگی‌اش رفت و آن‌قدر دوید که دیگر توانایی نداشت و بعدازآن به خود گفت من دیگر هیچ‌وقت به این زندگی بر نخواهم گشت و هر کاری کرد که نه تنها برنگردد بلکه تقریباً همه شما امروز وی را می‌شناسید و میدانید به کجا رسیده … (یک تصمیم)…
البته در مسیر رسیدن به زندگی ايده‌آل‌ دفعات متعددی نیاز به این جنس از تصمیم‌ها دارید.
اینجا است که کوچ‌ها می‌توانند به ما کمک کنند که سریع‌تر تصمیم‌های مهم زندگی خود را بگیریم. شاید نیاز نباشد هر بار با نامه تخلیه و یا اخراج را به شویم تا تصمیم بگیریم.
شخصی به من گفت تا کی می‌خواهی بر روی نرده‌ها بنشینی بدون اینکه تصمیم بگیری به کدام سمت بپری؟! این شخص یکی از افرادی نبود که به من بگوید (حق‌داری با بچه کوچک و همه اتفاق‌های این روزها و دست‌تنها) آن شخص کسی بود که گفت میدانم سخت است، خیلی هم سخت است ولی اگر بخواهی می‌توانی من اطمینان دارم که می‌توانی فقط باید تصمیم بگیری و برای بقیه چالش‌ها راه‌حل پیدا می‌کنی همان‌گونه که قبلاً هم پیدا کردی. آن شخص کوچ من بود.
در مسیر پیشرفت همیشه ما به لحظه‌ای می‌رسیم که بعد از یک دوران رشد و شاید چالشی، دوباره به نقطه امن رسیدیم و برای تغییر، نیاز به یک تصمیم قدرتمند داریم. کوچ‌ها در این زمان کنار ما هستند و حتی به ما نشان می‌دهند که در منطقه امن خود نشسته‌ایم.
میدانید نکته جالب چیست؟! این‌که پریدن آن‌طرف نرده‌ها به فرمول جادویی نیاز ندارد. شاید مهم‌ترین نیازش یک تصمیم است، تصمیم که من دیگر نمی‌خواهم این وسط بمانم. می‌خواهم بپرم کوچ‌ها به ما کمک می‌کنند که ببینیم بر روی نرده‌ها نشسته‌ایم و مقاومت موزی و ترس فلج‌کننده را بشناسیم بگوییم می‌بینمت و می‌خواهم بپرم.

رفتار انسان‌های موفق (قهرمانان)

تونی رابینز می‌گوید بی‌نظیر باش و استاندارهای خودت را بالا ببر.

کمک بگیرید شما تنها نیستید
به خاطر داشته باشیم نیاز نیست به‌تنهایی بپریم ما می‌دانیم که کمک داریم فقط باید بخواهیم تصمیم بگیریم که آماده پریدن هستیم و بعد کمک بگیریم یا باهزینه یا بی‌هزینه. آدم‌های موفق از همه منابع استفاده می‌کنند و می‌پذیرند که قرار نیست همه کارها را به‌تنهایی انجام دهند آن‌ها زمانشان را جایی صرف می‌کنند که بالاترین نتیجه را بگیرند و در محدوده نقاط قوتشان عمل می‌کنند.
مهم این است که از منابعی که داریم استفاده کنیم و کوچ می‌تواند کمکمان کند تا این منابع را بشناسیم و از آن‌ها استفاده کنیم.

در اطرافتان نظم ایجاد کنید
موارد اضافه را از اطرافتان حذف کنید (خلوت کنیم)، مثل شلوغی‌های دوروبرمان مانند میزی که بر روی آن صدها کاغذ ریخته شده تا بتوانید تمرکزتان را بر روی اصلی‌ترین موارد برای رسیدن به هدف قرار دهید.
شاید حتی در دنیای امروز این به آن معنی باشد که زمانی که پشت کامپیوتر نشسته‌اید تا آن برنامه که مدت‌ها است به آن نیاز دارید را بنویسید، موبایل خود را خاموش‌کنید صفحه‌های اضافه از کاره‌ای متفاوت در کامپیوتر خود را ببندید و تنها به آن چیزی که نیاز به تمرکز شما دارد بپردازید.
تیم قهرمانی خود را بسازید
معاشرت با افرادی که ما را به جلو هل می‌دهند (تیم قهرمانی‌مان) و بستن چشم و گوشمان بر حرف‌هایی که انرژی ما را پایین می‌آورند. این افراد غالباً در مقاومت و ترس خود مانده‌اند و می‌خواهند بقیه هم با آن‌ها همان‌جا بمانند.
مسئول نه قربانی
قهرمانان مسئولیت خود را در هر اتفاق می‌بینند و می‌پذیرند و یاد می‌گیرند.
قهرمانان قبول مسئولیت را اعتراف به شکست و یا ضعف نمی‌بینند بلکه آن را یک قدرت و فرصت برای رشد و یادگیری می‌بینند.
ایمان
کمی قبل‌تر به داشتن ایمان اشاره کردیم. به اینکه به خود و به توانمندی‌هایتان ایمان داشته باشید. داشتن ایمان یکی دیگر از رفتارهای انسان‌های موفق است.

سخن پایانی

کمک بگیرید و مقاومت درون خود را بشناسید آگاه به داستان‌هایی که به خود میگویید باشید و از روی شک‌های خود بپرید. لذتی که پشت این پریدن هست از شیرین‌ترین لذت‌هاست. مطمئنم. اگر لحظه‌ای چشم‌های خود را ببندید و به آن فکر کنید طعمش را خواهید چشید.
مطمئنم تاکنون چندین بار پریده‌اید زیرا که قهرمان شما در درون شما حضور دارد، ممکن است ارتفاع پرش شما خیلی بلند نبوده ولی لذتی شیرین پشت آن وجود داشته که اگر به گذشته برگردید شیرینی آن را به یاد خواهید آورد. پس تصور کنید وقتی از بزرگ‌ترین مقاومت‌هایتان عبور کنید چه لذتی خواهد داشت. فراموش نکنید برای چشیدن این طعم شیرین تنها نیاز به تصمیم دارید تصمیمی که عضلات این قهرمان را قوی کنید.
و درنهایت اگر برای پرش‌های قبلی هنوز جشن نگرفته‌اید همین الآن تصمیم بگیرید که چطور می‌خواهید برایشان جشن بگیرید که این نیز یکی از رفتار های قهرمانان است.

سایت اصلی : آکادمی مهراز

بازدید : 58
دوشنبه 4 اسفند 1399 زمان : 20:27

آیا برای موفقیت آماده هستید؟ ارل نایتینگل گفته است اگر فردی برای موفقیت خود آماده و مهیا نباشد، زمانی که فرصت به او رو می‌کند، او صرفاً یک احمق به نظر خواهد رسید!

حتماً بارها شنیده‌اید که گفته‌اند، خوشبختی اتفاقی است که در لحظه تلاقی «آمادگی» و «فرصت» رخ می‌دهد.

تنها زمانی که شما هزینه‌ی آمادگی برای موفقیت خود را پرداخت کرده باشید، در این حالت می‌توانید مزایا و منافع فرصت پیش‌آمده را از آن خود کنید.

مهم‌ترین نکته این است که: عمل «آماده شدن» سبب جذب فرصت‌ها به سمت شما می‌شود تا در زندگی خود پیشرفت کنید درست همانند آهنی که جذب آهنربا می‌گردد. شما هرگز چیز جدید ارزشمندی در زندگی نمی‌آموزید مگر اینکه به‌زودی شانس استفاده از این دانش و مهارت‌های جدید را در زندگی پیدا کنید و از آن برای پیشروی با سرعت بیشتر استفاده کنید.

آموزش کسب و کار در همدان

کارهایی هست که شما می‌توانید برای آماده شدن برای موفقیت، انجام دهید؛ تمام این فعالیت‌ها نیاز به «انضباط شخصی» و میزان بالایی از ایمان‌دارند. نیاز به انضباط شخصی دارند چون نرمال‌ترین و طبیعی‌ترین کاری که مردم انجام می‌دهند این است که انتظار دارند بدون آماده شدن موفقیت را به دست آورند! به‌جای صرف زمان و تلاش کردن برای مهیا شدن، برای پیدا کردن شانس‌هایشان پرسه می‌زنند، رادیو گوش می‌کنند، تلویزیون می‌بینند و سپس سعی می‌کنند آن را کار را سرهم‌بندی کنند و مردم را فریب دهند و خود را آماده‌تر ازآنچه واقعاً هستند، جا بزنند! و ازآنجاکه تقریباً همه افراد قادرند ورای ظاهر افراد را مشاهده کنند، فردی که آماده نیست به‌سادگی احمق و ناکارآمد به نظر می‌رسد!

ساعت طلایی

ما در جامعه‌ای بر پایه دانش زندگی می‌کنیم و دانش در هر زمینه‌ای تقریباً هر هفت سال، دو برابر می‌شود. این بدان معناست که شما باید دانش خود را در هر زمینه‌ای هر هفت سال دو برابر کنید تا در سطح ثابتی باقی بمانید.

شما هم‌اکنون به انتهای سطح دانش و مهارت خود رسیده‌اید؛ شما بااستعدادها و توانمندی‌های فعلیتان به سقف حرفه خود رسیده‌اید؛ اگر بخواهید که سریع‌تر و فراتر از اکنون حرکت کنید، باید به فعالی‌های خود برگردید و شروع به آماده کردن خود برای ارتفاع‌های بلندتر کنید. شما باید روزنامه را کنار بگذارید، تلویزیون را خاموش‌کنید، به‌طور مؤدبانه عذر خودتان را از یک سری گفتگوهای اجتماعی بی‌هدف بخواهید و روی خودتان کارکنید!

مشاوره کسب و کار در همدان

به عادت زودتر بیدار شدن از خواب و مطالعه‌ی روزانه ۳۰ تا ۶۰ دقیقه از مطالب ارتقادهنده، آموزشی و حاوی اطلاعات روی‌آورید.

«هنری وارد بیچر» گفته است: یک ساعت اول، رادار کل روز است. این ساعت معمولاً «ساعت طلایی» خوانده می‌شود. در این یک ساعت شما ذهن خود را برنامه‌ریزی می‌کنید و آهنگ عاطفی خود را برای تمام‌روز کوک می‌کنید؛

اگر شما صبح حداقل دو ساعت قبل از زمانی که موظفید سرکار باشید یا دو ساعت قبل اولین قرار ملاقات روزانه‌تان، بیدار شوید، ساعت اول را بامطالعه کتاب‌های خوب به‌جای روزنامه و مجله، مثل مصرف «پروتئین ذهنی» به‌جای «شیرینی‌های ذهنی»، صرف سرمایه‌گذاری روی ذهنتان کنید و روزتان با سیالیت و روانی بیشتری سپری خواهد شد؛ شما مثبت نگر تر و خوش‌بین‌تر خواهید شد. آرامش بیشتری خواهید داشت و با اطمینان تر و آرام تر خواهید بود.

با مطالعه سالم در ساعت اول هرروز به‌صورت همه‌روزه، احساس کنترل بیشتر امور و احساس سلامتی بیشتر خواهید داشت.

بیزینس کوچینگ

برای روزتان برنامه داشته باشید

کار دیگری که افراد بسیار موفق می‌کنند این است که برای کل روز برنامه‌ریزی می‌کنند و آماده می‌شوند.

آن‌ها تمام مسئولیت‌ها و وظایفی را که در طول ساعات آتی دارند را مرور می‌کنند. آن‌ها به‌دقت فهرستی از تمام فعالیت‌هایشان تهیه می‌کنند. آن‌ها تصمیم می‌گیرند که انجام چه‌کارهایی بسیار ضروری است، چه‌کارهایی در درجه دوم اهمیت هستند و چه‌کارهایی اصلاً نباید انجام شوند مگر آنکه تمام‌ کارهای دیگر به اتمام رسیده باشند.

آن‌ها سپس خود را مقید می‌کنند که کار خود را با مهم‌ترین وظایف خود شروع کنند و در طول آن روز تا زمانی که آن وظایف به‌طور کامل انجام شوند آن‌ها را ادامه می‌دهند.

تمایل افراد با عمل‌گرایی اندک، به‌این‌علت است که آنچه تفریحی و آسان است قبل ازآنچه سخت و مهم است انجام دهند. افراد کم دستاورد همیشه دوست دارند کارهای کوچک را اول انجام دهند. آن‌ها به سمت وظایفی کشیده می‌شوند که کمترین ارتباط را به شغل یا امکانات آینده دارند؛ اما افراد پر دستاورد خود را مقید می‌کنند که از بالاترین سطح لیست وظایفشان شروع کنند و بدون پراکندگی و حواس‌پرتی، به ترتیب اهمیت روی فعالیت‌هایشان کار می‌کنند.

در هر کاری که انجام می‌دهید؛ آمادگی کلیدی است. اگر می‌خواهید برای موفقیت آماده باشید، باید بذرهایی را کاشته باشید که در ادامه بتوانید برداشت مورد انتظار خود را داشته باشید. کاری را بکنید که برنده‌ها می‌کنند: روی کاغذ فکر کنید. اعتقاد برنده‌ها را به خاطر بسپارید؛ «هر چیزی حائز اهمیت است»؛ هر کاری که می‌کنید یا شمارا به سمت اهدافتان پیش می‌برد، یا شما را از اهدافتان دور می‌کند. هر چیزی، یا کمکتان می‌کند یا شمارا می‌آزارد. هیچ‌چیز خنثی نیست. همه‌چیز مهم است.

مرد جوانی از یک تاجر موفق پرسید که چگونه می‌تواند سریع‌تر موفق شود. تاجر به او گفت که راز موفقیتش، «خوب بودن در حرفه‌‌اش» بوده است. اما مرد جوان ‌گفت که وی همین حالا هم در کارش «خوب» است. تاجر جواب داد:«پس بهتر شو!»

مرد جوان با حالت ازخودراضی گفت : «من همین حالا هم از خیلی از مردم بهتر هستم»؛ تاجر پاسخ داد: «پس بهترین شو!»

این‌ها سه تا از بهترین نصیحت‌هایی هستند که تاکنون شنیده‌ام: خوب شو، بهتر شو، بهترین باش!

سخنی از آبراهام لینکلن، زمانی که من ۱۵ سال سن داشتم، اثر شگرفی در زندگی من داشت؛ این سخنرانی‌ را درزمانی که او یک وکیل جوان در اسپرینگفیلد ایلینویز بود، ایراد کرد. او گفت: من تحصیل خواهم کرد و خود را آماده خواهم ساخت و یک روز، شانس به من رو خواهد کرد.

اگر مطالعه کنید و خود را آماده کنید، شانس شما هم روزی فرامی‌رسد. هیچ موفقیتی وجود ندارد که شما نتوانید با تلاش و کسب آمادگی به آن نرسید. همچنین چیزی وجود ندارد که بتواند شمارا متوقف کند جز اینکه آماده نباشید!

به پیام موجود در این شعر زیبا از هنری ودزورث لانگفلو فکر کنید؛

«آن بلندی‌ها که توسط مردان بزرگ فتح شدند و پایدار ماندند؛

با پرواز تصادفی فتح نشدند

بلکه زمانی که همراهان ایشان خواب بودند

آنان طول شب را به سمت اوج قله درمی‌نوردیدند»

به خاطر داشته باشید که آمادگی نیاز به انضباط شخصی دارد، چون تمایل طبیعی شما به این است که بیشتر و بیشتر کارهایی را انجام دهید که برایتان ساده‌ترند و همین‌طور اجتناب از کارهایی که از آن‌ها لذت نمی‌برید چراکه در این کارها در حال حاضر خوب نیستید!

نیاز به این ویژگی دارید که ضعف‌هایتان را درزمینه‌ای بخصوص بپذیرید تا به دنبال رفع این ضعف‌ها برای ارتقای سطح خود باشید؛ در این صورت است که این ضعف‌ها نمی‌تواند شمارا عقب نگه دارد. به‌بیان‌دیگر: یا خودتان را برای موفقیت آماده کنید … یا وقتی فرصت مناسب در زد، شبیه یک احمق به نظر برسید!

چیزی نیست که نمی‌دانید که …

چیزهایی که نمی‌دانید جلوی موفقیتتان را نمی‌گیرند؛ بلکه آنچه تصور می‌کنید نیازی به دانستن آن ندارید باعث آن می‌شود!

شاید شما هیچ‌وقت راجع به جزئیات روش‌های پول درآوردن برای یک سرمایه‌گذاری پر ریسک، مطالعه نکرده باشید… چون هیچ‌وقت به آن نیازی نداشته‌اید. ولی تابه‌حال چه تعداد ایده را نادیده گرفته‌اید فقط به این دلیل که «خیلی بزرگ» بوده‌اند یا «نیاز به پول زیادی داشته‌اند؟»

شاید اگر شما می‌دانستید که چطور سرمایه خطرپذیر را کسب کنید، این ایده‌ها کوچک‌تر یا دست‌یافتنی‌تر به نظر می‌رسیدند و این به شما اجازه می‌داد که به این ایده‌ها بپردازید!

شما نیاز ندارید هر موضوعی را عمیقاً یاد بگیرید؛ ولی از زمان استفاده کنید و به‌صورت سطحی هم که شده درباره چیزهایی که فکر می‌کنید نیازی به یادگرفتنشان ندارید بیاموزید. اگر در موقعیت عمیق‌تری قرار گرفتید آنگاه می‌توانید عمیق شوید.

سایت اصلی : آکادمی مهراز

بازدید : 73
يکشنبه 3 اسفند 1399 زمان : 20:34

با این ۵ راز مهم، قانون ۸۰/۲۰ رو زندگی کن!: اکثر دوره‌های آموزشی و کتاب‌های پرفروش توسعه فردی و حتی ادیان بزرگ الهی، وعده می‌دهند که نتایج ناشی از تلاش فراوان بزرگ و جدی است. این توصیه برای افرادی که دستورالعمل آن را به‌دقت رعایت می‌کنند مفید است اما مشکل اینجاست که بیشتر افراد، این مسیر را نیمه‌تمام رها می‌کنند و شکست می‌خورند. تلاش موردنیاز بیش‌ازحد بزرگ است؛ آیا تابه‌حال این تجربه را داشتید؟ من که داشتم!

مشاوره کسب و کار در همدان

با این تفاسیر، فوق‌العاده است اگر می‌توانستیم راهی پیدا کنیم تا با تلاش کمتر، بیشتر دستاورد داشته باشیم. عشق بیشتر، خوشبختی بیشتر و موفقیت بیشتر.

ظاهراً چنین راهی وجود دارد و من آن را اتفاقی پیدا کردم. ماجرا ازاین‌قرار است که …

قانون علمی و اثبات‌شده‌ای وجود دارد که بیان می‌کند، حداکثر نتایج از حداقل تلاش‌ها به دست می‌آید. این قانون که به نام «اصل پارتو» نیز شناخته‌شده است، «قانون ۸۰/۲۰» نام دارد چون نشانگر این واقعیت است که ‌۸۰٪ نتایج از ۲۰٪ تلاش‌های ما حاصل می‌شود.

مشاوره کسب و کار در همدان

به‌عنوان‌مثال، ما ‌۸۰٪ از ایمیل‌هایمان را برای ۲۰٪ از مخاطبان دفترچه آدرسمان ارسال می‌کنیم. بیشتر از ‌۸۰٪ از مواقع، تنها ۲۰٪ از لباس‌هایمان را دوست داریم بپوشیم. تحقیقات پلیس نشان می‌دهد که ‌۸۰٪ تصادفات را عموماً ۲۰٪ از رانندگان رقم می‌زنند و تنها ۲۰٪ از تبهکاران، ‌۸۰٪ از جرائم را مرتکب می‌شوند. در کسب‌وکار، ‌۸۰٪ سود عمدتاً از ۲۰٪ از مشتریان و محصولات حاصل می‌شود.

یک روز درحالی‌که داشتم به این اصل کوچک مزاحم فکر می‌کردم، ناگهان این موضوع به ذهنم رسید: کسب‌وکارها مدت‌ها است به‌خوبی می‌دانند که با تمرکز بر روی ۲۰٪ فعالیت‌های کلیدی سازمان خود، می‌توانند جایگاه خود را به میزان قابل‌توجهی ارتقاء دهند، چرا مردم در زندگی روزمره نمی‌توانند همین کار را انجام دهند؟

به نظر می‌آید که ما هم می‌توانیم. ما می‌توانیم با تلاش کمتر، زندگی به‌مراتب بهتری داشته باشیم، اما این موضوع یک نکته دارد: راز مهم این است که قرار نیست ما در همهٔ امور کمتر تلاش کنیم، بلکه فقط کافی است اکثر کارهایی که برای ما آن‌چنان مفید واقع نمی‌شوند را کمتر انجام دهیم و آن چند کار محدودی که نتیجهٔ مطلوب ما را ایجاد می‌کنند را بیشتر انجام دهیم.

بیزینس کوچینگ

کلید قانون ۸۰/۲۰ تمرکز است. شما در همهٔ زمینه‌های زندگی می‌توانید امور محدودی که واقعاً برای شما مهم هستند را پیدا کنید و برای آن‌ها روش‌هایی را عملی کنید که بهترین نتیجه را برای شما داشته باشند. می‌توانید همه‌چیز و همهٔ امورتان را به دو بخش تقسیم کنید:

اول بخش بزرگ است، یعنی همان بخش هشتاددرصدی که انرژی زیادی می‌گیرد اما نتایج تأسف‌بار ایجاد می‌کنند، چه‌بسا گاهی کارها را خراب می‌کنند. این همان انبوه امور کم‌اهمیتی است که زندگی شمارا در خود غرق کرده است. می‌توانید این بخش بزرگ زندگی‌تان را «زیادِ بیهوده» بنامید.

دوم بخشی کوچک است، همان بیست درصد حیاتی که از چند کار مهمی تشکیل می‌شود که نتایج درخشان برای شما به بار می‌آورد، «کمِ حیاتی» ای که خوشبختی در زندگی را ایجاد می‌کند.

اگر متوجه شوید که هر موضوعی در کدام بخش قرار می‌گیرد، اعم از کارهایی که انجام می‌دهید، افرادی که ملاقات می‌کنید، افکاری که دارید و روش‌ها و تکنیک‌هایی که به کار می‌بندید، آن‌وقت می‌توانید کاری به‌شدت ساده و به طرز شگفت‌آوری اثربخش انجام دهید:

این در حالی است که دنیای مدرن توهم «نتایج بیشتر با زحمت بیشتر» القاء می‌کند. تقریباً همه فکر می‌کنند برای به دست آوردن دستاورد و موفقیت در زندگی، باید بیشتر کار کنیم، زمان بیشتر به کار تخصیص دهیم و حتماً فداکاری کنیم؛ اما در واقعیت، در کمال ناباوری و لذت، می‌توان فهمید که با کار کمتر می‌توان بیشتر نتیجه گرفت به شرطی که در زمینه‌های درست انجام شود. به‌عبارت‌دیگر، می‌توانیم با محدود کردن فعالیت‌ها و دغدغه‌ها به یک هستهٔ مرکزی کوچک و واقعی، پیشرفت کنیم.

روش‌های ساده و کم دردسر بسیاری در راستای فرآیند محدود کردن فعالیت‌ها وجود دارند تا بتوانید قانون ۸۰/۲۰ را اجرا کنید و منافع کاربردی فراوانی را در زندگی روزمرهٔ خود محقق کنید.

یکی از آسان‌ترین آن‌ها، «یافتن جزیرهٔ خوشبختی» است. به آخرین باری که واقعاً خوشحال بودید فکر کنید و سپس به‌دفعات قبل از آن. چه وجه مشترکی بین تمام این دفعات یا برخی از آن‌ها وجود دارد؟ آیا در محل خاصی با فردی خاص بودید؟ یا فعالیتی مشابه انجام می‌دادید؟ آیا مضمون مشترکی وجود دارد؟

من این مضمون‌های مشترک را «جزیره‌های خوشبختی» می‌نامم، چون آن‌ها در دریای زمان‌هایی خود را عیان می‌کنند که احوالات شما به‌طورکلی خوب نیست. حالا چگونه می‌توانید زمانی که در جزیره‌های خوشبختی خود سپری می‌کنید را چند برابر کنید؟ اگر به‌عنوان‌مثال این مدت یک‌پنجم از زمان شمارا تشکیل می‌دهد، چگونه می‌توانید آن را به یک‌سوم، نصف و یا حتی بیشتر تبدیل کنید؟

فعالیت‌های متعددی هستند که آن‌چنان خوشبختی برای ما ایجاد نمی‌کنند و درعین‌حال شناسایی آن‌ها خیلی کار دشواری نیست. به‌عنوان‌مثال، تحقیق در مورد افرادی که تلویزیون تماشا می‌کنند نشان داده است که تنها تعداد انگشت‌شماری از آن‌ها پس از دو ساعت یا بیشتر تماشای تلویزیون گفته‌اند که حالشان خوب است. معمولاً آن‌ها به میزان خفیفی افسرده می‌شوند.

شما عمدتاً به چه‌کارهایی مشغول هستید که احساس رضایت ناچیزی در پی‌دارند؟ چه‌کارهایی را صرفاً از سر وظیفه انجام می‌دهید؟ اگر به انجام رساندن وظیفهٔ موردنظر با لذت ناچیزی همراه است، به چه میزانی سودمند هستید؟ وقتی ما احساس رضایت و خوشبختی داریم، این حس را به زندگی اطرافیان خود نیز جاری می‌کنیم و زمانی که با احساس بدبختی سپری می‌کنیم برای هیچ‌کس سودمند نیستیم.

یکی دیگر از رازهای زندگی کردن بر اساس قانون ۸۰/۲۰، «تنظیم لیست کارهایی است که نباید انجام دهیم». به این فکر کنید که چه چیزی واقعاً برای شما مهم است و در زندگی شما ارزش ایجاد می‌کند و سپس به‌سادگی هرآن چه ارزشمند نیست و حس خوبی برای شما ایجاد نمی‌کند را دیگر انجام ندهید.

همچنین شما باید نسبت به زمان خود «منحصربه‌فرد» رفتار کنید. آرام باشید. یک ساعت در روز را به فعالیتی که از آن لذت می‌برید اختصاص دهید. هرازگاهی موبایل خود را خاموش‌کنید تا کمتر در دسترس همگان باشید. ایمیل‌ها و موبایل‌ها باعث شده‌اند تا برقراری ارتباطات بیهوده بسیار آسان شود. از آن‌ها به‌عنوان ابزار استفاده کنید و نه افسار زندگی‌تان. تا جایی که منجر به اخراج شما زا سازمان نمی‌شود از شرکت در جلسات و رخدادهایی که استعدادهای شما را شکوفا نمی‌کند خودداری کنید. تمام زمان‌های پرت خود را اصلاح کنید تا بتوانید مدت بیشتری را برای خودتان، برای افرادی که برای شما مهم هستند و فعالیت‌هایی که در زمرهٔ بخش «کمِ حیاتی» هستند صرف کنید.

یکی از عادات اساسی افراد موفق این است آن‌ها «در زمان حال زندگی می‌کنند». یک‌لحظه درنگ کنید و به این موضوع فکر کنید که چه چیزی بیهوده‌تر از نگرانی است، آن‌هم نگرانی در مورد گذشته؟ اگر فقط یک لحظه از این زمان نگرانی را صرف اقدامی در زمان حال کنید، خواهید یافت که چه سرمایه‌گذاری بزرگی انجام داده‌اید. مراقب زمان‌هایی باشید که در مورد موضوعی در گذشته به فکر فرومی‌روید یا نگران آینده هستید. خود را محدود به لحظهٔ حال کنید و به این موضوع بیندیشید که چگونه می‌توانید از آن بیشترین فایده و لذت را ببرید.

شاید بیش از همه این موضوع حائز اهمیت باشد که برای «رشد و ارتقاء، لذت بردن و تأمل بر روابط مهم زندگی‌تان» زمان کافی صرف کنید. زندگی با روابط ما با دیگران معنا می‌یابد.

به قول جورج سند: «تنها یک حس خوشبختی در دنیا وجود دارد، عاشق بودن و معشوق بودن»

روانشناس شهیر، کارل یونگ نیز چنین گفته است: «برای اینکه خود واقعی‌مان باشیم، به دیگران نیاز داریم»

در رأس همهٔ این موضوعات، کیفیت و کمیت روابط ما در زندگی نیاز به بررسی دقیقی دارد. به‌عنوان‌مثال، باوجوداینکه ممکن است شما دوستان زیادی داشته باشید، اما در مقایسه با اعضاء خانواده‌تان، مرگ کدام‌یک از آن‌ها شمارا حقیقتاً ویران خواهد کرد؟ آن‌ها دوستان واقعی شما هستند، همان بیست‌درصدی که هشتاد درصد از معنا و ارزش زندگی شمارا تشکیل می‌دهند. با سپری کردن زمان‌های دوستی خود با این افراد معدود، بیشترین فایده نصیب شما خواهد شد. پس تلاش کنید زمان بیشتری با دوستان نزدیک خود بگذرانید و تحت هر شرایطی بیشتر آن‌ها را ملاقات کنید.

طبیعتاً مهم‌ترین رابطه در زندگی، با فردی است که انتخاب می‌کنید به او عشق بورزید. این تنها رابطه‌ای است که بیشترین تأثیر را در خوشبختی و حس رضایت از زندگی شما خواهد داشت. بااین‌حال، بسیاری از افراد تمرکز بسیار زیادی بر خانه و خودرویی که می‌خواهند بخرند دارند و به‌طور حیرت‌آوری در انتخاب همراه زندگی خود بی‌توجه هستند.

اگر در حال حاضر در رابطهٔ عاطفی‌ای هستید، قاطعانه تصمیم بگیرید که یا آن را پایان دهید یا به آن صد در صد متعهد باشید. هر تصمیم میانه‌ای در این خصوص منجر به احساس نارضایتی شما خواهد شد.

روزی دوست خردمندی به من گفت: «همه ما باهم متفاوت هستیم و موضوعاتی که برای من مهم نیستند، اغلب برای همسرم بسیار مهم است و بالعکس.» چنانچه به رابطهٔ عاطفی خود کاملاً متعهد هستید، بر روی معدود موضوعات حیاتی‌ای که برای همراه شما مهم است متمرکز شوید. کاری که خودتان می‌پسندید انجام دهید را به همراه خود تحمیل نکنید. ممکن است برای همسر شما بسیار مهم باشد که شما به‌موقع به خانه برسید، یا اینکه مورد اعتماد باشید، یا انتظار داشته باشد برخی مواقع او را با دسته‌گلی سورپرایز کنید، یا ترجیح دهد در پروژه‌هایش از او حمایت کنید و یا مایل باشد زمان‌های خوشی را باهم بگذرانید. آن ۲۰٪ موضوعات حیاتی که می‌توانید برای او انجام دهید تا تفاوت و تأثیر هشتاددرصدی در رابطهٔ شما محقق شود را شناسایی کنید و بیشترین زمان و انرژی خود را روی آن‌ها صرف کنید.

داشتن زندگی شاد و سرشار از حس رضایتمندی آن‌چنان دشوار نیست. تمام این توصیه‌ها کاملاً اثبات‌شده‌اند و رعایت کردن هیچ‌کدام خیلی سخت نیست. اگر زندگی سخت است «که در اغلب موارد این‌گونه است» به این دلیل است که ما اصول اولیه‌ای که بیشتر آن‌ها نیز غریزی و درونی هستند را فراموش کرده و آن را بیش‌ازحد پیچیده می‌کنیم. با سعی و تلاش بیش‌ازحد، انجام معدود کارهایی که باعث خشنودی خودمان و عزیزانمان می‌شود را عملاً غیرممکن می‌سازیم.

موفقیت و آرامش نه‌تنها دشمن یکدیگر نیستند بلکه اتفاقاً مانند دو روح در یک بدن هستند. دستاوردها و احساس رضایت از زندگی، از صداقت با خود و هرس کردن علف‌های هرز آن، محقق می‌شوند. اگر جسارت نقض روش‌های مرسوم همیشگی را داشته باشید و متفاوت زندگی کنید، می‌توانید کمتر کارکنید، کمتر نگران باشید، بیشتر موفق شوید، بیشتر لذت ببرید و انسان‌های مهم زندگی خود را به‌مراتب خشنودتر سازید.

معدود عادات حیاتی که زندگی‌تان را متحول می‌کند

ما عادت‌های فراوانی داریم. بیشتر آن‌ها ما را راضی و کامیاب نمی‌کنند؛ اما تعداد کمی ازاین‌گونه‌اند. از میان لیست ذیل، پنج عادت را انتخاب کرده و اطمینان حاصل کنید آن‌ها را همیشه انجام خواهید داد:

عادت: ورزش روزانه
نتیجه: سلامتی را ارتقاء داده، حالتان را جا می‌آورد و ظاهری جذاب‌تر خواهید داشت.

عادت: تمرین‌های روزانه ذهنی
نتیجه: شما را هشیار نگه می‌دارد، هوش شما را ارتقاء می‌دهد و لذت تفکر را افزایش می‌دهد.

عادت: انجام یک کار خیر در هرروز
نتیجه: احساس خشنودی شما را افزایش می‌دهد، همچنین آنان که کمک شما را دریافت می‌کنند.

عادت: توجه و عشق وزیدن به معشوق خود هرروز
نتیجه: رابطهٔ عاطفی شما مستحکم می‌گردد و همراه خود را خشنود می‌کنید.

عادت: بذل و بخشش به دوستان
نتیجه: روابط را عمیق‌تر می‌کند و حس خوبی به شما می‌دهد.

عادت: لذت همیشگی تن‌آسایی هرروز، دو ساعت یا بیشتر
نتیجه: تجدیدقوا و انرژی و حفظ سلامتی

عادت: هرگز دروغ نگفتن
نتیجه: ایجاد اعتماد و اعتلای شهرت شما

عادت: تصمیم بر اینکه هرگز نگران نباشید: یا اقدام کنید و نگران نباشید یا اقدام نکنید و نگران نباشید
نتیجه: آرامش ذهنی و تلاش کمتر

عادت: پرسش همیشگی از خود: «چگونه می‌توانم با تلاش کمتر، نتایج بیشتر کسب کنم؟»
نتیجه: پیشرفت شگفت‌آور در همهٔ زمینه‌ها

پنج راز بزرگ زندگی بر اساس قانون ۸۰/۲۰:

۱- جزیره‌های خوشبختی خود را پیدا کنید.

۲- لیست کارهایی که نباید انجام دهید را تهیه کنید.

۳- مدیریت زمان مخصوص به خودتان را داشته باشید.

۴- در زمان حال زندگی کنید.

۵- روابط مهم زندگی خود را رشد دهید.

سایت اصلی : آکادمی مهراز

بازدید : 86
شنبه 2 اسفند 1399 زمان : 19:40

طی سال گذشته مفهوم کوچ اجرایی (Executive Coach) از ناشناخته بودن به شناخته شدن تغییر وضعیت داده است. اغلب افراد شاغل در شرکت‌ها تصور می‌کنند کار کردن با یک کوچ فرصت و نکتهٔ مثبتی است. شناخت عمومی حال حاضر در خصوص کوچینگ باعث شده است به‌ندرت در مورد مزایای کوچینگ اجرایی توضیحی ارائه شود.

مشاوره کسب و کار در همدان

مردم معمولاً از قبل در مورد مزایای کار با یک کوچ مطلع هستند، آن‌ها انتظارات و تصورات شفافی از کار با یک کوچ دارند. ازاین‌رو وقتی یک مراجع احتمالی اخیراً سؤالی در مورد مزایای کار با یک کوچ اجرایی پرسید فرصتی دست داد تا در خصوص نتایج مثبتی که به دنبال دارد بیشتر توضیح بدهم، به نظرم رسید این سؤال می‌تواند سؤال سایر افرادی باشد که از پرسیدن آن خودداری می‌کنند. کوچینگ در برخی شرکت‌ها جایگاه خود را به دست آورده است و در برخی دیگر از الزامات محسوب می‌شود. در اینجا نکات کلیدی و مثبت نتایج بهره‌گیری از یک کوچ اجرایی که در سه دهه اخیر مشاهده‌شده قیدشده است. اگر شما به‌عنوان یک مراجع با ذهنیت باز و از روی میل بخواهید با یک کوچ کارکنید می‌توانید انتظاری منطقی از مزایای آن داشته باشید.

۱- خودتان را خوب بشناسید

ساده به نظر می‌رسد اما درواقع خیلی مهم است. تحقیقات نشان داده است که ما خودمان را اغلب شفاف نمی‌بینیم و این مهم است. خودآگاهی در رهبران با اثربخشی و سودآوری سازمانی در ارتباط است و کارکنان ترجیح می‌دهند از رهبرانی که آن‌ها را بهتر می‌بیند و می‌شناسند اطاعت کنند. وقتی شما با یک کوچ کار می‌کنید عمدتاً وی در ابتدای ارتباط، اطلاعاتی در خصوص نحوهٔ شناخت دیگران از شما جمع‌آوری می‌کند و آن اطلاعات را با شما در میان می‌گذارد. همین‌طور کوچ طی روند کوچینگ اطلاعات به‌دست‌آمده در خصوص نحوه تعامل شما با دیگران را در اختیارتان قرار می‌دهد. از همه مهم‌تر این است که اگر کوچ شما اثربخش و ماهر باشد می‌تواند مهارت خودشناسی را در شما ایجاد و تقویت نماید. بیاموزید چطور خودتان را منصفانه‌تر ببینید و در مورد نقاط قوت و نیازهای آموزشی‌تان کنجکاو باشید.

آموزش کسب و کار در همدان

۲- دیگران را بیشتر بشناسید

با گذشت سال‌ها اغلب شاهد بوده‌ایم که رهبران به علت ارزیابی نادرست افراد پیرامون خود دچار مشکلاتی شده‌اند. به دلیل عدم شناخت از قابلیت‌های کارمندان و حمایت از آنان، رهبران ممکن است کارمندان خوبشان را از دست بدهند و یا ممکن است کارمندان ضعیف را به علت تصور بهتر بودن ازآنچه هستند به مدت طولانی نگه‌داشته‌اند. یک کوچ خوب و با بصیرت معمولاً درک درستی از وقایع پیرامون شما داشته و شمارا نسبت به آن‌ها آگاه می‌کند. کوچ‌ها روی استقلال مراجعین خود برای رسیدن به اهداف کار می‌کنند و کمک می‌کنند تا شما مهارت‌های خود شناختی را بیاموزید و ارزیابی دقیق‌تری از خود داشته باشید.

۳- روش‌های جدید پاسخگویی را بیاموزید

مارشال گاد اسمیت از بهترین کوچ‌های اجرایی در کتابی به‌عنوان آنچه اینجا به دست می‌آورید، آنجا به دست نمی‌آورید، بیان کرده است که همهٔ ما مجموعه‌ای قابلیت‌ها و مسئولیت‌ها داریم که در نقش کارمند متوسط کارگشا بوده اما در نقش رهبر ارشد قابل‌استفاده نیست. به‌عنوان‌مثال دو سال پیش کوچ اجرایی یک مدیر در یک شرکت رسانه‌ای بودم. او بسیار غرق در کار و سرش به کارش بود. او نیاموخته بود که تیمش را جمع کند و از کار کردن همکارانش در جهت رسیدن به اهداف شرکت مطمئن نبود. من می‌توانستم به او کمک کنم که موفقیت او نه‌تنها به کیفیت کار خودش بلکه به توانایی و هدایت همکارانش نیز بستگی دارد. با او کارکردم تا مهارت‌های لازم را بیاموزد و نحوهٔ فکر کردنش را تغییر بدهد در حال حاضر او ابزار جدیدی در جعبه‌ابزار رهبری‌اش دارد.

بیزینس کوچینگ

۴- نقاط قوت فعلی‌تان را تقویت کنید

با داشتن یک کوچ حامی و اثربخش برای شناخت نقاط قوت، می‌توانید نقاط قوت خود را که قبلاً دست‌کم گرفته بودید، پررنگ‌تر ببینید. سال‌ها قبل کوچ یک مدیرعامل بودم که استعداد خوبی در شگفت‌انگیز نمودن محصولات و خدمات جذاب برای مشتریان در آینده داشت. او به‌نوعی فکر کرد که این کار بزرگی نیست من به او کمک کردم تا منحصربه‌فرد بودن و ارزش توانایی خود را ببیند و یاد بگیرد که چگونه از طریق این قابلیت بتواند به نفع تیم و سازمانش استفاده کند.

۵- روابط سازنده‌تری برقرار کنید

رهبران به طرز چشم‌گیری قادرند کارایی خود را با برقراری رابطه‌ای قوی با گروه خاصی از افراد محدود نمایند؛ و منظور از گروه خاص افرادی مانند خودشان – از پیش‌زمینه، نژاد، جنسیت، اعتقادات یا سبک‌کار می‌باشد. یک کوچ اجرایی خوب کمک می‌کند تا علاوه بر بهتر شناختن گرایش‌های خود، فرض‌های محدودکننده در مورد گرایش‌های سایر افرادی که مثل شما نیستند را دیده و در مورد آن‌ها پرسشگری نمایید؛ و با ارائه ابزارها و حمایت از شما در درک و ایجاد روابط کاری قوی با طیف گسترده‌تری از مردم کمکتان نماید. (در اینجا یکی از مدل‌های موردعلاقه ما وجود دارد- معمولاً از آن در بسیاری از فرایندهای کوچینگ و تیم سازی استفاده می‌کنیم).

۶- به آنچه می‌خواهید برسید

این پایان خط یک تعامل کوچینگی است. یک مربی خوب می‌تواند به شما کمک کند تا در اهداف و رؤیاهایتان و آنچه توانایی به دست آوردنش را دارید شفاف‌تر شوید. او همچنین می‌تواند یک سیستم پشتیبانی قدرتمند در سفر شما باشد: کسی که شمارا خیلی خوب می‌شناسد و بهترین‌ها را برای شما می‌خواهد اما او شخص سوم است. برخلاف خانواده یا کارمندانتان، کوچ شما برای موفقیت خود به شما وابسته نیست. او می‌تواند در مورد آنچه انجام می‌دهید با شما صادق باشد و به شما یادآوری می‌کند در مورد آنچه می‌خواستید انجام بدهید چه گفته‌اید و به شما نشان می‌دهد که چه‌کاری انجام می‌دهید و آیا این کار از اهداف شما پشتیبانی می‌کند و در مسیر نگهتان می‌دارد. سرانجام و مهم‌تر از همه، کوچ شما می‌تواند روش‌های جدید تفکر و عملکرد را به شما آموزش بدهد او می‌تواند مهارت‌های جدیدی که به شما اجازه می‌دهد بهتر به اهدافتان برسید و مسیر شغلی موردنظرتان را بسازید آموزش دهد. من دیده‌ام که صدها مدیر درنتیجه کار با یک کوچ اجرایی ماهر از این طریق رشد کرده‌اند؛ اما دو آگاهی لازم است یکی اینکه کوچتان خوب باشد و دوم اینکه شما کوچ پذیر باشید. ازآنجاکه کوچینگ طی چند دهه گذشته بسیار محبوب شده است بسیاری از افراد تحت عنوان کوچ مشغول به فعالیت هستند که واقعاً قادر به حمایت و نگه‌داشتن شما در مسیر اهدافتان نیستند. آن‌ها اغلب در فرایند کوچینگ به دسته‌بندی آنچه خوب است و آنچه خوب نیست اقدام می‌کنند. آنچه مهم است خود شما هستید وقتی شما علاقه‌ای به رفتن در ترس‌ها، ناامیدی‌ها و ناشناخته‌هایی که باید برای رشدتان به آنها آگاه شده و با آن‌ها رویارو شوید ندارید؛ داشتن این نوع کوچ‌ها به شما کمکی نمی‌کند. مهم نیست چند سال دارید و در حرفهٔ خود کجای کار هستید اگر قصد بهره بردن بیشتر از کوچینگ را دارید باید در برخی موقعیت‌ها تازه کار باشید و ظرف ذهنی‌تان را خالی کنید. برای حمایت و بالا نگه‌داشتن تمایل، ممکن است شما علاقه‌مند به خواندن این مقاله یا تماشای این فیلم کوتاه باشید. هر دو در مورد هنر و تمرین خوب بودن در چیزهای جدید است؛ مانند هر تلاش جدید، کار با کوچ می‌تواند چالش‌برانگیز و حتی کمی ترسناک باشد؛ اما اگر شجاع، متعهد و کنجکاو باشید، درمی‌یابید که رابطه کوچینگ شما می‌تواند یک عامل مؤثر در تبدیل‌شدن به فردی باشد که شما انتظارش را دارید.

سایت اصلی : آکادمی مهراز

بازدید : 164
جمعه 1 اسفند 1399 زمان : 19:37

راهنمای بیزینس کوچینگ

بیزینس کوچ چه‌کارهایی انجام می‌دهد؟

راهنمای بیزینس کوچینگ : بیزینس کوچ همانند کوچ‌ها و منتورها عمل می‌کنند. آن‌ها شمارا در مهارت‌های لازم برای موفقیت کسب‌وکارتان کوچ می‌کنند همچنین به‌عنوان یک منبع اطلاعاتی برای پاسخ به سؤالاتی در خصوص آنچه برای موفقیت باید انجام داد، خدمت می‌کنند.

مشاوره کسب و کار در همدان

مانند سایر کوچ‌ها، بیزینس کوچ‌ها هم برای روشن کردن استعداد، شفاف‌سازی اهداف، هدایت تصمیمات و هر آنچه برای اطمینان از اینکه شما و کسب‌وکارتان در مسیر موفقیت است، کار می‌کنند.

بیزینس کوچ‌ها کارشان را با یادگیری چیزهایی که می‌تواند در مورد برند شما باشد شروع می‌کنند، از بیانیه ارزش و مشتریان هدف گرفته تا چالش‌های پیش رو و فراتر از آن.

آموزش کسب و کار در همدان

وقتی بیزینس کوچ همه‌چیز را در خصوص پیشنهاد‌ها و سیستم‌های کسب‌وکارتان آموخت در مرحلهٔ بعد قصد دارد که بیشتر در مورد چشم‌انداز و اهداف شرکت شما اطلاعات کسب نماید.

همان‌طور که هر کسب‌وکار منحصربه‌فرد است، چشم‌انداز صاحبان کسب‌وکار نیز منحصربه‌فرد است و هر بیزینس کوچ باید بداند که آیا می‌خواهد درآمد کسب‌وکار شما و خانواده‌تان را به میزان قابل‌توجهی افزایش دهد یا اینکه کسب‌وکار شمارا به یک کسب‌وکار چند میلیون دلاری تبدیل کند.

در اقدام بعدی بیزینس کوچ برای تعیین اهداف پرمنفعت و دست‌یافتنی شما کار می‌کند.

این اهداف از اهدافی است که شما برای رشد مؤثر و رسیدن به چشم‌اندازتان لازم است به دست آورید.

پس از تعیین اهداف، بیزینس کوچ برای رسیدن به اهداف به کمک شما می‌آید و در تعیین استراتژی‌ها و تهیه برنامه عملیاتی برای به جلو راندن کسب‌وکارتان به‌منظور رسیدن به اهداف شمارا یاری می‌کند، همچنین او به شما کمک می‌کند تا در این راه چالش‌های پیش رو را مدیریت نمایید.

در طی این فرایند، بیزینس کوچ‌ها به‌عنوان منبعی باارزش از اطلاعات و بینش منحصر به کسب‌وکار برای شما خواهند بود.

اداره یک کسب‌وکار غالباً مانند یافتن چیزی در تاریکی است به امید اینکه بتوانید عاقبت آنچه را که می‌خواهید بیابید

در قیاس بیزینس کوچ مانند یک چراغ‌قوه عمل می‌کند.

سایت اصلی : آکادمی مهراز

بازدید : 96
پنجشنبه 30 بهمن 1399 زمان : 19:19

آموزش کسب و کار در همدان

آموزش کسب و کار در همدان : وارن بافت یکی از ثروتمندترین افراد بورسی دنیاست. ایشون گفتن در طول روز 99 تا پیشنهاد خوب رو رد می‌کنم تا به یک پیشنهاد عالی بله بگم، این یعنی استراتژی.

استراتژی از بچگی یار دوقلو داشته و اون یار رقیب هست. مهم ترین رقیب آدم کی میتونه باشه؟

رقیب

رقیب

وقتی اسم رقیب میاد آدم یاد همسایه کناری کسب و کارش می‌افته یا اقوام که دارن کار مشابه رو انجام میدن ولی اصلا اینطور نیست.

مهم ترین رقیب هر انسانی مخصوصا در مسیر کسب و کار فقط خودشه.

آموزش کسب و کار در همدان

چیو باید نابود بکنی که موفق بشی؟ طرز تفکر قبلی رو.
زندگی و کسب و کار امروز تو، نتیجه طرز تفکری هست که تا الان داشتی.
از کجا باید شروع بکنی؟ باید از خودت شروع کنی.


کلیپ کامل این قسمت رو از طریق این لینک ببینید.

برای دیدن همه کلیپ‌های ما به صفحه آپارات مهراز سر بزنید.


برای ارتباط راحت تر پیج اینستاگرام مهراز رو دنبال کنید.

سایت اصلی : آکادمی مهراز

بازدید : 390
چهارشنبه 29 بهمن 1399 زمان : 19:42

۱۵ نوع کوچینگ:

کوچینگ فرآیندی است که با توجه به نیازهای افراد در موقعیت‌ها و محیط‌های مختلف ارائه می‌شود. کوچینگ عموماً روش‌هایی به‌منظور کمک کردن به دیگران برای رشد، پیشرفت، یادگیری مهارت‌های جدید، یافتن موفقیت فردی، دست‌یابی به اهداف و مدیریت تغییر در زندگی و چالش‌های شخصی است. انواع کوچینگ معمولاً بر نگرش‌ها، رفتار، مهارت‌ها و دانش، اهداف و آرزوهای شغلی و همچنین بر توسعه جسمی و فکری متمرکز است.
انواع کوچینگ در موقعیت‌های مختلفی ارائه می‌شود:
کوچینگ در سازمان‌ها در کنار آموزش و منتورینگ و خارج از سازمان‌ها مانند انواع کوچینگ فردی که معمولاً به‌وسیله کوچ‌های حرفه‌ای یا بخش‌هایی که خدمات کوچینگ عرضه می‌نمایند انجام می‌شود.
کوچینگ ازنظر رسمیت و ساختار نیز انواع مختلفی دارد. به‌عنوان‌مثال:
جلسات کوچینگ می‌تواند خیلی غیررسمی و بدون ساختار و یا رسمی و با ساختار و یا ترکیبی از دو حالت گفته‌شده برگزار شود.
برخی از انواع کوچینگ به شرح زیر می‌باشد:

۱-بیزینس کوچینگ (کوچینگ کسب‌وکار) | Business coaching:

کوچینگ کسب‌وکار همیشه به‌صورت فردی یا گروهی به‌منظور دستیابی به اهداف سازمانی انجام می‌شود.

۲-کوچینگ مدیران اجرایی | One on One Coaching for Executives:

کوچینگ فرد با فرد به‌طور فزاینده‌ای به‌عنوان راهی برای ارتقاء مدیران اجرایی به‌منظور رشد مهارت‌های جدید، بهبود عملکرد، غلبه بر انحراف و کسب آمادگی برای پیشرفت استفاده می‌شود. جلسات کوچینگ در سطح اجرایی و همسو با اهداف سازمان اغلب منجر به بهبود در نتایج کسب‌وکار می‌شود.
کوچینگ مدیران اجرایی اغلب توسط کوچ‌های خارج از سازمان در مدت‌زمان توافق شده یا تعداد جلسات درخواستی کوچینگ انجام می‌شود.

۳. کوچینگ فردی/زندگی | Personal/Life Coaching:

کوچ فردی/زندگی به افراد در کسب آگاهی، شفاف نمودن اهداف فردی و اولویت‌بندی آن، شناخت بهتر افکار، احساسات و انتخاب‌های خود، انجام اقدام مناسب برای تغییر زندگی، رسیدن به اهداف و احساس رضایت‌مندی بیشتر کمک می‌نماید.

۴. کوچینگ شغلی | Career Coaching:

کوچ شغلی به افراد کمک می‌نماید تا آنچه را از شغل خود می‌خواهند و به آن نیاز دارند بشناسند، سپس تصمیم بگیرند و اقدام‌های مناسب برای رسیدن به اهداف شغلی هم‌راستا با بخش‌های دیگر زندگی‌شان انجام دهند.

۵- کوچینگ گروهی | Group Coaching:

کوچ‌های گروهی با افراد در گروه کار می‌کنند. تمرکز این نوع کوچینگ می‌تواند از توسعه رهبری تا توسعه شغلی، مدیریت استرس تا تیم‌سازی باشد. کوچینگ گروهی مزایای کوچینگ فردی را با منابع گروهی ترکیب می‌نماید و افراد از یکدیگر یاد می‌گیرند و در چارچوب گروه تعامل دارند.

۶-کوچینگ عملکرد | Performance Coaching:

کوچ‌های عملکرد به کارمندان در هر سطحی کمک می‌نمایند تا الزامات شغلی، شایستگی‌های موردنیاز برای رسیدن به الزامات، شکاف در عملکرد فعلی (با عملکرد مطلوب) و فرصت‌های بهبود عملکرد خود را بهتر بشناسند. سپس کوچ‌ها با کارمندان، روسای آن‌ها و افراد دیگر در محیط کار، برای از بین بردن شکاف‌های عملکردی، تدوین برنامه اقدام به‌منظور پیشرفت حرفه‌ای کارمندان کار می‌نمایند.

۷- کوچینگ رهبران جدید | Newly Assigned Leader Coaching:

کوچ‌ها به افرادی که به‌تازگی برای نقش رهبری انتخاب یا استخدام‌شده‌اند کمک می‌نمایند که در مسیر حرکت کنند. هدف از این کوچینگ شفاف نمودن مؤلفه‌های کلیدی رهبری، مسئولیت‌های مهم نقش جدید آن‌ها، رسیدن به اهداف در ماه‌های اول بعد از نقش جدید و راه‌های هماهنگ نمودن تیمی که آن را رهبری خواهد نمود با سازمان است. تمرکز اصلی این نوع کوچینگ کمک به رهبران جدید به‌منظور شناخت اهداف کسب‌وکار و رسیدن به آن می‌باشد.

۸- کوچینگ رابطه | Relationship Coaching:

کوچ رابطه به دو یا چند نفر برای ایجاد، تغییر یا بهبود تعاملات آن‌ها کمک می‌نماید. موضوع جلسه کوچینگ می‌تواند رابطه کاری، فردی یا موضوعات دیگر باشد.

۹- کوچینگ توسعه‌‌| High-Potential or Developmental Coaching:

کوچ با سازمان‌ها به‌منظور توسعه پتانسیل افرادی که برای آینده سازمان، کلیدی هستند یا بخشی از برنامه جانشینی سازمان می‌باشند کار می‌نماید. تمرکز کوچینگ بر ارزیابی، توسعه شایستگی یا برنامه‌ریزی حمایتی و اجرای پروژه‌های استراتژیک می‌باشد.

۱۰- کوچینگ برنامه‌ریزی توسعه | Coaching to Provide Feedback Debriefing and Development Planning:

سازمان‌هایی که از فرآیندهای بازخورد ۳۶۰ یا ارزیابی استفاده می‌کنند اغلب از کوچ‌ها برای کمک به کارکنان به‌منظور درک و تفسیر نتایج ارزیابی و یا بازخورد کمک می‌گیرند، به‌علاوه، کوچ‌ها با افراد جهت تصمیم‌گیری‌های شغلی، برنامه‌ریزی توسعه حرفه‌ای بر اساس نتایج بازخورد و ارزیابی و داده‌های مربوطه کار می‌کنند.

۱۱-کوچینگ رفتاری هدفمند | Targeted Behavioral Coaching:

کوچ‌هایی که کوچینگ رفتاری هدفمند را ارائه می‌دهند به افراد کمک می‌کنند تا رفتارها یا عادات خاص را تغییر دهند یا روش‌های جدید و مؤثرتری را برای کار و تعامل با دیگران بیاموزند. این نوع کوچینگ اغلب به افرادی کمک می‌کند که در مشاغل فعلی خود بسیار موفق هستند و یا مسئولیت‌های جدیدی به ایشان سپرده‌شده است و نیاز به تغییر در رفتارهای خاصی دارند.

آموزش کسب و کار در همدان

۱۲- کوچینگ میراث | Legacy Coaching:

کوچ میراث به رهبرانی که در حال بازنشسته شدن هستند کمک می‌نماید تا تصمیم بگیرند چه چیزی را می‌خواهند برای دیگران به‌جا گذارند، همچنین کوچ درباره نحوه گذر و خروج از نقش رهبری به او کمک می‌نماید.

۱۳- کوچینگ جانشینی | Succession Coaching:

کوچینگ جانشی به ارزیابی کاندیداهای احتمالی برای سمت‌های مدیریت ارشد کمک می‌نماید و آن‌ها را برای ارتقا به نقش‌های بالاتر آماده می‌کند. این نوع کوچینگ ممکن است در هر سازمانی که در رده‌های رهبری خود رشد و یا جابجایی رادارند، مورداستفاده قرار گیرد، به‌ویژه در مشاغل خانوادگی برای حفظ اداره شرکت بسیار مفید است. ازآنجاکه ارزیابی اغلب بخشی از این روش، مداخله‌ای است، تعیین شفاف انتظارات و قوانین برای محرمانه بودن اطلاعات، ضروری است. ممکن است لازم باشد در برخی از شرکت‌ها برای ارزیابی و کوچینگ از افراد جداگانه‌ای استفاده شود

۱۴-کوچینگ مهارت‌های ارتباطی/ارائه | Presentation/Communication Skills Coaching:

این نوع کوچینگ به افراد کمک می‌نماید تا نسبت به نحوه ادراک دیگران و اینکه دیگران چرا این ادراک را نسبت به آن‌ها دارند، خودآگاهی به دست آورند. مراجعین روش‌های جدیدی برای تعامل با دیگران می‌آموزند. استفاده از ضبط ویدئو با بازخورد به مراجعین کمک می‌نماید تا خود را از نگاه دیگران ببیند. کوچ به آن‌ها کمک می‌نماید تا با تغییر کلمات، نحوه بیان این کلمات و زبان بدن مورداستفاده برای انتقال پیام‌های موردنظر خود، روش برقراری ارتباط را تغییر داده و بر دیگران تأثیرگذارند.

مشاوره کسب و کار در همدان

۱۵- کوچینگ تیمی | Team Coaching:

یک یا چند کوچ تیمی با رهبر یا اعضای یک تیم برای رسیدن به مأموریت، چشم‌انداز، استراتژی و قوانین تعهد به یکدیگر کار می‌نماید. رهبر و اعضای تیم ممکن است به‌صورت فردی برای تسهیل جلسات تیمی و تعاملات دیگر، ایجاد کارایی گروه به‌عنوان تیم با عملکرد بالا و رسیدن به اهداف تیمی، کوچ شوند. احتمالاً شما بر اساس نیاز، انواع کوچینگ را ارائه خواهید کرد. من مطابق تجربه‌ام رهبران را در ۵ سطح، کسب و کار-سطح سازمانی، سطح رهبری، سطح تیمی، سطح مهارت‌های بین فردی و سطح فردی کوچ می‌نمایم.

سایت اصلی : آکادمی مهراز

تعداد صفحات : 0

درباره ما
موضوعات
آمار سایت
  • کل مطالب : 94
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 33
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 6
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 34
  • بازدید ماه : 369
  • بازدید سال : 957
  • بازدید کلی : 19370
  • <
    پیوندهای روزانه
    آرشیو
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    لینک های ویژه